سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پسر آدم آنچه بیش از خوراک روزانه‏ات کسب نمودى در آن گنجور جز خود بودى . [نهج البلاغه]
ساوه بازاربه همت مداح اهل بیت کربلایی مصطفی صدیف ...یاعلی مدد
درباره



ساوه بازاربه همت مداح اهل بیت کربلایی مصطفی صدیف ...یاعلی مدد


مصطفی صدیف
آرشیو یادداشت‌ها

من آمدم که بگویم به تو سپاسم را

و جمع می‌کنم این بار من حواسم را

 

که تا دگر نبرم یأبنَ فاطمه هرگز

به غیر کوی شما دست التماسم را

 

برای آنکه بیایم به محضرت آقا

روا بُود که مرتّب کنم لباسم را

 

برای جلب نظر از شما بسوی خودم

من استفاده کنم عطر ناب یاسم را

 

میان آیِنه‌کاری چنان شدم تکثیر

هزار مرتبه دیدم من انعکاسم را

 

به غیر نان شما که نخورده ام هرگز

ببین زبان و دهان نمک‌شناسم را

 

میان دغدغه ها عطر عاشقی آید

فرو نشاند در این دل غم و هراسم را

 

دلم کنار شما خانه در فلک دارد

جواد فاطمه نامت عجب نمک دارد

 

برای ذات خداوند امتدادی تو

دوباره نور خدا را به سینه دادی تو

 

زمینِ مُرده‌ی مردم دوباره احیا شد

از آن زمان که بر این خاک پا نهادی تو

 

تجلّی نبی و حیدر و حسین هستی

که با تهاجم هر فتنه در جهادی تو

 

تو از مریضی هر شیعه غصّه می‌خوردی

ز شادمانی دلهای شیعه شادی تو

 

تمام جود خدا را اگر کنم تفسیر

رسم دوباره به نامت ز بس جوادی تو

 

نثار روی تو خواندم وَ أن یَکادم را

به عالمی ندهم ذکر یا جوادم را

 

به پیش نام شما پا شدم خدا را شکر

دوباره مست تولّا شدم خدا را شکر

 

من از ولایت ‌تو آبرو گرفتم پس

کنار نام تو آقا شدم خدا را شکر

 

از آن قدیم که مهر تو در دلم افتاد

مقیم عالم بالا شدم خدا را شکر

 

تو در نهایت اکرام و من تُهیدستم

مقابل تو تمنّا شدم خدا را شکر

 

هزار مرتبه مُردم ز دیدن رویت

هزار مرتبه احیا شدم خدا را شکر

 

تو در کرانه‌ی یا ربّنای من هستی

من از دعای تو دریا شدم خدا را شکر

 

من از علاقه و عشقت به مادرت زهرا

مُحبّ حضرت زهرا شدم خدا را شکر

 

هزار غبطه به پای نگات می‌ریزم

تمام عمر خودم را به پات می‌ریزم

 

من از نگاه مدامت دوام می‌گیرم

ولایت از سخنان امام می‌گیرم

 

به خاک میکده من سر فرود آوردم

فقط ز دست کریم تو جام می‌گیرم

 

من آنقَدَر به شما می دهم سلام آقا

که آخر از تو عَلَیکَ السّلام می‌گیرم

 

اگرچه بال و پرم زخمی از زمانه شده

من از دوای شما التیام میگیرم

 

کبوترم که شدم جلد گنبد زرّین

فقط پر از سر این برج و بام می‌گیرم

 

به سنگ‌فرش حریم تو می‌کشم دستم

تبرُّکاً در بیت الحرام می‌گیرم

 

تو رتبه ای بده تا خاک پایتان باشم

چه خوب پیش شما من مقام می‌گیرم

 

غلام هیچکسی جز شما نخواهم شد

گدای کس به جز إبن الرّضا نخواهم شد

 

تو آمدی که شوی قبله‌گاه مردم ما

تو آمدی شده دلشاد امام هشتم ما

 

تو آمدی که رود غم ز سینه ها دیگر

و تا همیشه بماند به لب تبسّم ما

 

تو آمدی که به مردم نشان دهی حق را

فقط صفا بنویسی بر این تلاطم ما

 

من و دلم به تو سوگند عاشقت هستیم

محبّت تو بُود باعث تفاهم ما

 

تو آمدی که شوی با گدات همسفره

که نان جو بخوری جای نان گندم ما

 

کنار حضرت معصومه یادتان کردم

چه وقت بهر زیارت تو می‌روی قمِ ما؟

 

دلم دوباره به یادت به شور و شین آمد

به سر هوای پریدن به کاظمین آمد

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مصطفی صدیف 94/2/3:: 11:13 عصر     |     () نظر